رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

خریدای سیسمونی گل پسرم

                                  حوله هات       تشک تعویض           جغجغه هات و آویز کریر     پشه بند و سرویس ملامین که صورتی خریدم آخه از طرحش خوشم اومد    این فلش کارتها رو هم قبلا از یزد واست خریدم   اینام وسایل بهداشتی و شوینده ها    &...
30 ارديبهشت 1393

اولین خریدهای سیسمونی آقا رادین گلم

خوووووووب ماهم استارت خرید رو واست زدیم و داریم سیسمونیتو آماده می کنیم که البته مامان بزرگ جونت زحمت اینارو واسه ی نوه ش کشیده،دست گلش درد نکنه   این ست رو تختیته که قراره تختتو به تخت خودم بچسبونم واسه همین مامان بزرگ جونت  فقط واسه یک طرف تخت حفاظ نرده دوختن     اینم تشک تعویض   اینم یه تشک و بالشت و ملحفه  این پتو رو هم سفارش دادیم از چابهار واست بیارن     اینم یه ست لباس که مامان گلم واست دوخته که قراره بازم بدوزه     ایناروهم خریدن     اینم پتو اسپانیاییت   اینم کی...
19 ارديبهشت 1393

پسر گلم

سلام گل پسر شیطونم   بازم اومدم واست از اتفاقات این هفته بگم من شنبه هفته قبل یعنی 30 اردیبهشت بعد تقریبا 50 روز واسه چکاپ رفتم پیش دکترم. بعد اینکه ازم شرح احوال گرفت وزنم کرد که تو این چند وقت از 63 رسیده بودم به 66.5   بعد فشارمو گرفت که 11 روی 7 بود و خوب بود و بعد هم صدای قلبتو شنیدیم عزیزم بعد هم واسم یه سری آزمایش قند و تیروئید و کشت ادرار و... نوشت. روز بعدش متاسفانه سینه م بدجور سرما خورد و همش سرفه می کردم و شبا نمی تونستم بخوابم و بابایی هم از نگرانی نمی تونست بخوابه .  تا اینکه دوشنبه رفتم آزمایشم رو دادم و واسه سینه م پیش متخصص داخلی رفتم که با توجه به اینکه باردارم بهم شربت گیاهی پروسپان...
7 ارديبهشت 1393

سال نو مباااااارک پسرکم

سلااااااااااام پسرکم،خوبی عزیزم؟     سال نوت مبارک عشقم امیدوارم امسال واسه ی همه مون سال خوبی باشه و تو رو به سلامتی و خوشی بغل بگیریمت و با اومدنت صفای بیشتری به زندگیمون بدی و عشقمون رو تکمیل کنی   منو ببخش که چند وقته نیومدم واست بنویسم آخه از 17 اسفند رفتیم سفر تا 23 فروردین 93،همه ی خانواده رو دیدیم و حسااابی خوش گذشت راستی نی نی خاله معصومه و عمو سیامک هم روز 10 فروردین بدنیا اومد و خاله و عمواسمشو گذاشتن مهراد   مامانی دوستت خیلی ناز و خوردنیه   البته شما باید مثل داداش باشین و قول بدین با هم دعوا نکنین ... باشه مامانییییییییی  جیگرم تو هم الان دیگه حسابی بزرگ شدی و شیطون...
31 فروردين 1393

گل پســـرم

سلااااااام گل پســــــررررررم    عزیــــــــــزم ما دیشب فهمیدیم که تو یه شازده پسری دیشب من و بابایی ساعت 5 عصر رفتیم سونوگرافی آریا پیش خانم دکتر مرضیه کریمی و تو رو دیدیم و بابایی هم واسه اولین بار تو رو دید و صدای قلبتو شنید خدا رو شکر همه چیزت خوب بود وزنت 205 گرم و ضربان قلبت 143 تا در دقیقه بود  همین که از مطب اومدیم بیرون به همه گفتیم که تو یه گل پسری و همه واست آرزوی سلامتی کردن. پسرکم امیدوارم همیشه سالم باشی و این زمان واسم زود بگذره تا بتونیم هر چه زودتر در آغوشت بگیریم   اینم عکس سومین سونوگرافیت گل پسرم         ...
14 اسفند 1392

عزیز دلم

سلام عزیز دلم     من سه شنبه هفته قبل یعنی 6 اسفندماه رفتم پیش دکترم و با خانم دکتر صدای قلبتو شنیدیم و چکاپ شدم و بهم قرص کلسیم داد که از این به بعد بخورم. یه سونو هم واسم نوشت واسه 14 اسفند که برم هم از سلامتیت مطمئن بشیم و هم جنسیتتو بفهمیم گلم بابایی که دیگه طاقت نداره دوست داره زودتر جنسیتتو بفهمه آخه مونده چی صدات بزنه یکبار صدا می زنه دخملــــــم یکبار میگه پسلـــــــم   همش ازت می خواد خودت بهش بگی راستی الان که بزرگتر شدی شکمم هم یه کوچولو بزرگتر شده و اینجوری بیشتر بودنتو حس می کنیم ، دوست دارم زودتر تکوناتو حس کنم تا با بابایی کلی واست غش و ضعف بریم راستی امروز تو دقیقا 16 هفته و 5 ر...
10 اسفند 1392

آزمایش غربالگری و سونویnt

سلام عسل مامانی   تو امروز دقیقا 12 هفته و 2 روزته شرمنده این چند وقته نتونستم بیام واست بنویسم چون هم به خاطر ویار شدید سختمه بشینم پشت لپ تاب و هم چند روزی مهمون داشتیم. اولش یه هفته مامان جون و بابا مصطفی اومدن دیدنمون و یه هفته از من پرستاری کردن و بعدش هم عمه افسانه و نی نی هاش و مامان حاجی اومدن دو روز پیشمون بودن. تو این چند وقته بابایی حسابی زحمت کشیده و با اینکه خودش کلی کار و امتحان داشت نمی ذاشت من از جام تکون بخورم و همه ی کارارو خودش می کرد  نمی دونی چقد هواتو داره یه موقع دیدی بهت حسودیم شد هااااا اومدم بگم 24 دی ماه که رفتم دکتر برای 4 بهمن ماه واست سونوی nt و آزمایش غربالگری نوشت واسه ...
9 بهمن 1392

ضربان قلبت

سلام گل مامانی   ببخشید که چند وقته نتونستم بیام واست بنویسم آخه یه کوچولو داری اذیت می کنی عشقم خیلی ویارم شدیده و فقط استراحت می کنم و هیچ کاری نمی تونم بکنم و بابایی مهربونت ازم پرستاری می کنه و همه ی کارهارو انجام میده. خووووووب اومدم بگم دیروز رفتم سونوگرافی و صدای قلبتو شنیدم  ضربانت 148 تا در دقیقه می زد و اندازه ت 7.8 میلیمتر بود  قربونت بشم من  با حساب سونو امروز 6 هفته و 6 روزته ولی به حساب دکترم 7 هفته و 2 روز راستی امروز مامان جون و بابا جون میان پیشمون و خیـــــــلی خوشحالم و بابا داره خونه رو واسه اومدنشون آماده می کنه،قربونش بشم من که اینقدر هوامو داره و زحمت میکشه   ای...
4 دی 1392

نوگلم

دوباره سلام مامانی   من روز سه شنبه 12 آذر رفتم دکتر ،دکتر هم واسم یک سونو نوشت واسه 3 دی که برم صدای قلبتو بشنوم  دل توی دلم نیست،خیلی عجله دارم ،دوست دارم زودتر روز موعود برسه تا بتونم صدای قلب عزیز دلمو بشنوم راستی بابایی خیلی هواتو داره و نمیذاره من کاری کنم که تو اذیت بشی و هرچی واسه تو خوبه واسم میاره بخورم تا تو زود بزرگ بشی . راستی شبا هرشب قبل خواب کلی باهات صحبت می کنه و نازت می کنه و بهت شب بخیر میگه و می خوابه ایشالا به سلامت بیای بغلمون گلم   شنبه 16 آذر 92 ...
16 آذر 1392

خریدام واسه تو

این چند تا تیکه وسیله رو من دوسال پیش واسه نی نی آینده م یعنی تو خریدم  آخه خیلی از خرید سیسمونی خوشم میاد و کلی ذوق میکنم دو سه شب پیش اینارو درآوردیم و با بابایی نگاهشون کردیم و همش تورو تصور می کردم اینارو بپوشی و کلی ذوق می کردیم عکساشونو میذارم خودتم ببینی   البته قرمزه رو اگه دختر باشی فقط می تونی بپوشی       سرهمی مخمل       بالشت شیر     استیکر برجسته واسه اتاقت اینارو هم اگه دختر باشی می تونی استفاده کنی     این که لباس نوزادی خودمه    ...
16 آذر 1392